برف

عکس مربوط به 24 دی 97

 

به نام خدا
سلام

در شهری به نام تبریز در استانی به نام آذربایجان شرقی در دومین روز از اردی بهشت  که شما در شهر های دیگر احتمالا با تی شرت رفت و آمد میکنین، ما پالتو پشمی بر تن می کنیم ، کلاه بر سر میگذاریم و شالگردن هایمان را تا زیر چشم بالا می آوریم تا از سوز سرما حدالامکان جلوگیری کنیم.

 

سال گذشته همین روز ها بود که بر خود وعد دادم تا از آذین بندی جشن نیمه شعبان امسال عکس منتشر کنم. هرچند این احتمال وجود داشت که بعد انتشار تصاویر از آشنای غریب ، به آشنای قریب تبدیل خواهم شد . اما تقریبا تمام ذوق و شوقم را بر کف گذاشتم و آنچه از دستم بر می آمد را دریغ نکردم.

از همان سال گذشته از میان طرح هایی که به ذهنم می رسید یکی را انتخاب کردم و در اوقات فراغت روی آنها ایده پردازی میشد. دی ماه سال گذشته طرح به تصویب رسید رفته رفته تمرکز روی پروژه بیشتر میشد و بر تعداد کمک کنندگان می افزود. تا اینکه دو روز آخر در دو شیفت  و 24 ساعته کار کردیم. هرچند 60-50 درصد طرحی که در نظر داشتیم اجرا شد ، اما خدا رو شکر که قابل قبول همگان قرار گرفت.

شدت فشار کاری به قدری بود که چند بار بین دوستان درگیری لفظی صورت گرفت ، حتی خودِ من با دوست صمیمی یک روز در حالت نیمه قهر بودیم.
 

14 شعبان باران زیادی بارید. در دو سرپیچ چراغ آب جمع شده بود و هی فیوز می پرید. با مهندس برق آقای تماس گرفتم که گفت محمد من تبریز نیستم و در شهرستانم. خودت تلاش کن . آنجا بود که جای خالی یک مهندس برق احساس شد !

مسئولیت تقریبا گردن من بود ، فقط چند دقیقه فرصت داشتم ، و از بین چندین چراغ مشکل از کجابود ؟ نمیدانستم. :(

چند محلی که به آنها شک داشتم را بررسی کردم  ولی مشکل هنوز حل نشده بود . یک بار که قیوز  را بالا زدم یکی از لامپ ها ترکید . رفتم سراغش و آب جمع شده را بیرون ریختم و یک بار دیگر همین موضوع تکرار شد. کم کم مراسم شروع میشد یکی از دوستان پرسید چه خبر ؟ موضوع را گفتم ، گفت بسم الله بگو فیوز رو بزن و من هم به گفته او عمل کردم و تا امروز هنوز مشکلی پیش نیامده.

 

واین کلیپی جزئی از آذین بندی که در دوم اردیبهشت فیلم برداری شده و هوا شدیدا برفیست !

 

دریافت
مدت زمان: 39 ثانیه 

آیه ای که آقای کریمی میخونن آیه 88 سوره یوسف هست که میتونه نجوا با امام زمان عج هم باشه

 

تصمیم بر این است که فعلا این آخرین نوشته ام باشد ، منتها من از آنهایی هستم که همیشه بعد خداحافظی تازه حرفهای مهم به ذهنم میاد . مثلا چند وقت پیش برا کسی جواب مینوشتم بعد از کلی فکر کردن تازه بعد از ارسال جواب مطالب جدیدی به ذهنم رسید ولی دیگر سودی نداشت.
بنابر این نمیتوانم به طور قطعی از وبلاگ خداحافظی کنم. خب البته که از نوشتن دست برنمیدارم شاید در جایی دیگر و در کویی دیگر  بعد ها ادامه دادم .

پیام هایتان را میخوانم و جواب خواهم داد . و اگر بتوانم نظر ندهم نوشته هایتان را هم دنبال میکنم.

پیشنهاد میکنم فیلک را باکیفیت اصلی اینجا دانلود کینین و ببینید


 

پ ن 1: و اصلا فکر نمیکردم روزی خداحافظی از وبلاگ اینقدر سخت باشد.

پ ن 2: ناگفته نماند قبل از صرف هزینه های آذین بندی ، به سیل زدگان از طرف دوستان کمک هایی ارسال شده بود.

التیام دهنده دردم کجایی؟

پایان دلخوشی های زندگی ام

36 ساعت از به یاد ماندنی ترین لحظات زندگی

، ,  ,یک ,روز ,آذین ,بار ,به نام ,و در ,آذین بندی ,سال گذشته ,بود که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قاصد1393 بازتاب نفس صبحدمان جزوات رایگان برق کشی ساختمان رازک epscompany کاوه منصوری امتحانی گوش به فرمان تحفة الزهراء س اپ آزمون